عشق؟
دوباره شب شد و رفتم به ناکجای خودم ایــــــن روزها ... گفت : בوستت בارم شاید تو… درد دارد . . . از یعقوب آموختم؛ وقتی عزیزت کنارت نیست ، کور بودن بهتر است.........
به گریه های صمیمی به انتهای خودم
تمام عاطفه ام را به شعر می سپرم
و ناله می کنم اما فقط برای خودم
هـــــــر نفـــس ، درد اســـت که میکشـــم
ای کــاش
یا بـــــــــــودی ، یـــــا اصـــلا نبودی
ایـــــن که هســـــــتی و کنــــارم نیســــــــتی
دیـــــــــوانــــه ام میکنــــــــــد ..
هر چہِ گشتم مثل تو پیـבا نشـב
گفتم : خوب گشتے ؟
گفت : آره
گفتم : اگه בوستم בاشتے نمے گشتے . . .
سکوت میان کلامم باشی!
دیده نمیشوی
اما من تو را احساس می کنم!
شاید تو ….
هیاهوی قلبم باشی!
شنیده نمیشوی
اما من تو را نفس می کشم!
وقتی حالم در واژه ها نمی گنجد
حوصله ام برفیست با یک عالمه
قندیل دلتنگی از گوشه دلم آویزان
کافیست کمی"ها" کنید تا آب شوم. . .
دیگه منت زمین را نکش
در آسمان باز است
پر بکش
Power By:
LoxBlog.Com |